ذهن متشوش.. .
جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۱ ب.ظ
خیلی دوست دارم برم مشهد!
اما ماه رمضون یکم کار رو مشکل میکنه چون نمیتونم برم 10 روز بمونم که باید برم 2 روز روزه بخورم!
این روزا درگیر یه سری کارای گرافیکی بودم از طراحی لوگو گرفته تا طراحی تذهیب برای کتابت قرآن! هر چی تلاش میکنم به علاقه ام برسم میبینم که علاقه ام تو گرافیکه! اما خوب نمیتونم وقتم رو براش کاملا بذارم.
راستی تبلت رو خریدم نذاشتم بمونه واسه آخر رمضون! راضیم ازش اون کارایی که میخوام رو برام انجام میده و برای من کافیه امکاناتش.
این تابستون میشه گفت اولین تابستونیه که باید برم دانشگاه و دوست ندارم برم از سال 1387 که وارد دانشگاه شدم میشه گفت هر تابستون حداقل نصفش رو دانشگاه بودم امسال هم باید برم اما امسال دوست ندارم!
آخه نمیتونم با هم اتاقیم بسازم و این واسم سخته! اعتقادات افراد براش بی اهمیته و این کنارش بودن رو سخت میکنه بخصوص تو روزای ماه رمضون که باید بیدارشم و سحری بخورم!
چند وقتی بود که نمیدونم چرا بی اهمیت شده بودم به نمازم اما ماه رمضون دوباره بهانه ای واسم شد تا دوباره اهمیت بدم.
از دست یه شخص عزیز خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم داره به دوستان مشترکمون زنگ میزنه و ازم گله میکنه! داستانش مفصله که چرا اینکار رو میکنه ولی خوب نمیشه گفت یعنی نگم خیلی بهتره.
تفکراتم خیلی داره عوض میشه! نصبت به خیلی چیزا دیگه هیچ حسی ندارم و فقط وجود دارن تو زندگیم. دوست داشتم الآن میگفتن تمام دغدغه هات رو فراموش کن و یک ماه فقط زندگی کن. خیلی دوست داشتم دوباره روزگارم برگرده به دوران دانشگاه کارشناسی و اصفهان و روزگار خوشم با دوستان اما گذشت.. .
- ۹۳/۰۴/۱۳